پزشکی یا مهندسی کدام یک را انتخاب کنیم ؟
اگر چه تخصص من مشاوره نیست ! اما ایمیل های زیادی از دوستان و شاگردان برای من ارسال می شود که کدام یک را انتخاب کنیم .به همین دلیل تصمیم گرفتم تجربیاتی که برای خودم و دوستانم اتفاق افتاده را برای استفاده خوانندگان عزیز سایت به اشتراک بگزارم .
یکی از مشکلات امروز ما اینکه همه فکر می کنن یا باید مهندس بشن و یا باید دکتر !!!
خوب طبق روال معمول همه میگن الان نون در پزشکی هست ، بله تا جایی هم حرفشون درسته الان وضع پزشکان بهتر از مهندسان است. بازار موسسات آموزشی و کنکوری هم ماشا الله داغ داغ هست و با هزینه های نجومی دانش آموزان را ترغیب می کنن که در دوره های و آزمونها و غیره آنها شرکت کنن تا مثلا تضمینی در رشته پزشکی قبول بشن . آیا واقعا همه باید پزشک بشن ؟؟ خوب حالا با دقت سرگذشت چند نفر را مطالعه کنید :
1-دوست اول من :این دوست من فارغ التحصیل رشته مهندسی نرم افزار از دانشگاه شهید بهشتی است . کار فعلی این دوست ما تهیه کنندگی برنامه های تلویزیونی !! شاید برای شما تعجب برانگیز باشد . نه زیاد عجیب نیست . این دوست ما در سال 76 از دانشگاه فارغ التحصیل شد اون زمان بازار نرم افزار داغ بود و کارش خیلی هم خوب بود ، هنوز اشباع نشده بود . یه مدتی رفت تو فاز نرم افزار اما هیچ وقت نتونست خودش رو قانع کنه ؟ چرا ؟
به ادعای این دوست ما ، علاقه به این کار نداشت . دوست نداشت این راه رو ادامه بدهد ، لذا تصمیم گرفت وارد بازار بشه ، بله حدس شما درسته رفت تو کار آزاد اما موفقیت آنچنان چشمگیری هم نداشت .باز تلاش کرد و ادامه داد و در نهایتا برحسب اتفاق وارد صدا و سیما شد ، آنجا بود که استعدادش شکوفا شد ، انجا علاقه خودش را نشان داد و پله های پیشرفت را طی کرد و اکنون موفق است .
2-دوست دوم ما پزشک است : بله درست متوجه شدید پزشک است ، اما الان کجاست . الان تو بازار داره تو لوازیم آرایشی تجارت می کنه ! عجیبه نه ؟ از نظر من عجیب نیست . این دوست ما می گفت من از سر و کله زدن با بیماران خوشم نمیاد .بدم میاد درسته که رفتم و پزشکی خوندم اما نمی تونستم صبح تا شب خودم را در یک بیمارستان زندانی کنم دوست داشتم آزاد باشم .من از تجارت لذت می بردم برای همین در همان زمانی که پزشک بودم از فرصت استفاده می کردم و سر می زدم به بازار تا ریزه کاریهای بازار را بفهمم ، کم کم سرمایه ای جمع کردم و خیلی تلاش کردم ، امروز خدا رو شکر تجارت خودم را دارم و از زندگی راضیم .
3-دوست سوم ما : این دوست ما حسابدار بود .حسابدار شرکتهایی بزرگ که خیلی ها حسرت کار در این شرکتها را دارن ، اما این بنده خدا خیلی از شرکتها خواهانش بودن ، التماسش می کردن که بیاد و در شرکتها آنها کار کنه با هر حقوقی . اما خودش می گفت ته دلم احساس می کنم به هنر و عکاسی علاقه دارم ، احساس می کنم عکاسی فقط می تونه منو آرام کنه.شاید باورتون نشه که این بنده خدا بیش از 20 سال تجربه حسابداری در شرکتهای بزرگ را داشت . اما به قول خودش هیچ وقت از کارم لذت نبردم . تا اینکه تصمیم گرفت دل به دریا بزنه و آنچه که دوست دارد را پی گیری کنه . خوب امروز این دوست ما در حرفه عکاسی فعالیت می کنه و در حال پیشرفت روز افزون است.
4-دوست چهارم من : ایشون فارغ التحصیل مهندسی مکانیک هست . یه وقتهایی می گفت هیچ علاقه ای به این رشته ندارم فقط از سر ناچاری دارم می خونم . اما همیشه می دیدمش آنقدر به آشپزی علاقه داشت که حرف نداشت . شاید برای شما خنده دار باشه ، اما واقعیته که این دوست ما امروز یه آشپز حرفه ای به تمام معنای کلمه است . و زندگیش از آشپزی می چرخه و خیلی هم راضیه .
5-از داستان خودم بنویسم : من فارغ التحصیل رشته ریاضی کاربردی از دانشگاه دولتی خواجه نصیر الدین طوسی هستم . به دلیل اشتراک بین رشته ریاضی کاربردی با رشته نرم افزار و علاقه و استعدادم در نرم افزار بعد از فارغ التحصیلی به مدت 12 سال در بهترین جاها و شرکتها و سازمانها فعالیت کردم . اما در همه این سالها احساس می کردم چیزی گم کرده ام . و آن هم نوشتن ، البته نه نوشتن داستان و رمان ، بلکه احساس می کردم ریاضی را دوست دارم و نمی تونم از ریاضی دل بکنم . از طرف دیگر وقتی مطالب آموزشی ریاضی می نوشتم شدیدا توسط دوستان و اطرافیانم مورد استقبال واقع می شد .بعد از سالها فهمیدم که استعداد و علاقه واقعی من کجاست ، امروز من استعداد و تجربه و علاقه سالهای گذشته را با هم تلفیق کردم و این سایت آموزشی را راه اندازی کردم ، فعالیت در این سایت را بسیار دوست دارم . کامنتهای کاربران بزرگترین دلگرمی و مشوق من هست . امروز از فعالیت خودم بسیار امیدوارم هستم.
از 5 نفر و تجربیات آنها نوشتم تا برسم به اصل مطلب !
اصل مطلب اینه که قرار نیست حتما دکتر یا مهندس بشین !دنیا به این دوتا ختم نمیشه ! حرفه های و تخصصهای زیادی وجود دارن که ممکنه به مرور زمان در وجود خودتان کشف کنید . افق دید و تفکر و نگاهتان را گسترده تر کنید . خیلی شغلها هستن که ممکنه اصلا به ذهنتان خطور نکرده باشه .اما شما در آنها علاقه دارید.بیشتر تحقیق کنید .
کاش منم تجربمو بنویسم..منهای قسمت اینکه هنوز نتونستم علاقمو پیدا کنم……نمیدونم گم هستم…